آنچه که موجب میگردد و برخی از نماز، روی گردان باشند و یا نسبت به آن تساهل کنند، ندانستن فلسفه نماز و یا درکی غلط از آن است. برخی چنین میپندارند که نماز انسان، نیازی را از خداوند برطرف میکند که البته خیالی واهی است. خداوند نیازی به هیچ مخلوقی ندارد. از اینرو آنچه که به عنوان عبادات بر آن تأکید شده، جملگی در جهت کمال انسان است.
در مورد ترک نماز باید گفت: ترک نماز چند قسم است: 1. ترک نماز به طور کلی از روی انکار؛ یعنی نماز را واجب نمیداند و به جا آوردنش را بر خود حتم نمیبیند. در این صورت منکر ضروری دین شده و کافر است و به عذاب ابدی دچار میگردد.
2- ترک نماز به دلیل مسامحه کاری و کم اعتنایی به امور اخروی و اشتغال به سرگرمیهای دنیوی. این قسم از ترک نماز موجب فسق است و گناه کبیره شمرده میشود.
3. ترک نماز در برخی اوقات: گاهی فردی در اثر ضعف ایمان و کم اعتنایی به امر آخرت گاهی نماز میخواند و گاهی ترک میکند و یا در اثر اهمیت ندادن به اوقات نماز، گاهی آن را در وقتش ترک میکند به خیال آن که در خارج وقت آن را قضا کند. این قسم سوم هر چند مانند دو قسم قبل نیست ولی چنین فردی از ضایع کنندگان نماز و سبک شمارندگان آن است و در روایات آمده است که چنین کسی مشمول شفاعت اهل بیت(علیهم السلام) قرار نمیگیرد و به شفاعت محمد و آل محمد(علیه السلام) نائل نمیگردد هر چند تارک الصلاه شمرده نمیشود و از سبک شمارندگان نماز به حساب میآیند.
برای ترغیب و تشویق به نماز، در آغاز بایستی زیر بناهای فکری فرد را مورد بررسی قرار داده و در اصلاح آن کوشید. دیدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستی، انسان، معاد و... اموری است که دارای نتیجه مستقیم بر عملکرد فرد است. پس باید به تقویت و اصلاح این مبانی کوشید.
کلمات کلیدی: فلسفه نماز، آثار نماز